ماجراى علاقه مندى و عشق سوزان مردى که کارش فروختن روغن زیتون بود نسبت به رسول اکرم،معروف خاص و عام بود.همه مىدانستند که او صادقانه رسول خدا را دوست مىدارد و اگر یک روز آن حضرت را نبیند بیتاب مىشود.او به دنبال هر کارى که بیرون مىرفت،اول راه خود را به طرف مسجد(یا خانهء رسول خدا یا هر نقطهء دیگرى که پیغمبر در آنجا بود)کج مىکرد و به هر بهانه بود خود را به پیغمبر مىرساند و از دیدن پیغمبر توشه برمىگرفت و نیرو مىیافت،سپس به دنبال کار خود مىرفت.